-
خدایا چه قدر مصیبت!
یکشنبه 26 مردادماه سال 1382 12:09
امروز چیزی دیدم که خیلی متاثر شدم با خودم فکر کردم چرا الان تو این دنیا که این همه مشکل هست ما فقط به یکی پیله می کنیم و اونو بالاتر می بریم مثلا همین لاله و لادن یادتونه چه سر و صدایی کرد امروز فهمیدم آدمایی بهتر و محتاج تر هم وجود دارند دلتون خواست به وبلاگ شب شکن برید و خودتون همه چیز رو بفهمید ! فقط تورو خدا اگه...
-
فصل ۹ هری پاتر و محفل ققنوس
یکشنبه 26 مردادماه سال 1382 12:02
فصل ۹ هری پاتر و محفل ققنوس را می تونید از اینجا دانلود کنید ولی برای باز کردن اون باید acrobat reader 5 داشته باشید به امید دیدار اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
-
وصال
شنبه 25 مردادماه سال 1382 15:26
از خاطرم بیرون نمی رود خیال وصالت گرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
-
شام آخر
سهشنبه 21 مردادماه سال 1382 22:42
امشب شب آخریه که میام اینجا ! خیلی دلم واستون تنگ میشه دوستون دارم ولی خیلی دوستون دارم ولی خیلی تنها نیستین گل یخ قبول کرده بعضی وقتا بیاد بنویسه دوستون دارم خداحافظ بهرام اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
-
گل یخ
دوشنبه 20 مردادماه سال 1382 19:24
گل یخ هستم آری آنچنان سردم که می خواهی بیا غرق شقایق کن مرا هر دم که می خواهی هلا ! ای دختر شیرین فصل شور ترکستان ببین قلب مرا آن گونه گل کردم که می خواهی تمام من ! فقط یک دست خالی انتظارت چیست؟ به غیر از عاشقی چیزی نیاوردم که می خواهی و من ابری ترین فانوس شهرم مه همسایه ! چراغ خانه را روشن بکن هر دم که می خواهی سلام...
-
فصل۸ هری پاتر و محفل ققنوس
دوشنبه 20 مردادماه سال 1382 18:37
با سلام اینم فصل ۸ هری پاتر و محفل ققنوس باید با برنامه acrobat reader 5 باز کنید باری دانلود اینجا کلیک کنید! اگه دلتون می خواد یه نظر هم بدین!
-
فصل هفتم هری پاتر
دوشنبه 20 مردادماه سال 1382 00:55
اینم فصل ۷ هری پاتر البته ببخشید این فایل رو از یه سایت برداشتم نرسیدم خودم تموم کنم! برای باز کردنش به acrobat reader 5 نیاز دارید!البته اول باید زیپ اونو باز کنید! فردا فصل ۸ رو براتون میارم به امید دیدار برای دانلود اینجا کلیک کنید! برای اینکه از فایل مربوط به word (با استفاده از نرم افزار word) استفاده کنید اینجا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مردادماه سال 1382 19:28
گفتی برو . گفتم به چشم این بود کلام آخرین گفتی خداحافظ تو گفتم همین . گفتی همین --- گریه نکردم پیش تو با این که پرپر میزدم با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم --- بازی عشق تورو جانانه باختم مثه بازنده ی خوب مردانه باختم همه ی ثروت من تحفه ی درویش نفسم بود که به تو مردانه باختم --- لبخند آخرین من دروغ معصومانه بود...
-
چه قدر دلم گرفته!!!!!!
یکشنبه 19 مردادماه سال 1382 17:08
با سلام نمیدونم چرا من هر کاری میکنم همه بهم گیر میدم از گیرای سه پیچ چپ برم میگن چرا چپ میری راست میرم میگن چرا راست میری آخه مگه من آدم نیستم بابا منم مثل بچه های دیگه منم دل دارم منم حق دارم خودم تصمیم بگیرم چه کار کنم چه کار نکنم تو همه کاری که نباید برای من تصمیم گیری کنید مثلا همین دیروز که داشتم برگ تعیین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مردادماه سال 1382 10:33
با سلام گفتم یه هدیه واستون داشته باشم! اینم هدیه ما اینجا کلیک کنید ! ترجمه ۶ فصل اول هری پاتر و محفل ققنوس ! امیدوارم به دردتون بخوره و از همه دوستانی که به من ایمیل زدند و این فایل را تقاضا کرده بودند پوزش می خوام ! ببخشید دیر شد! البته password = 105220 username = bahram1 اگه دلتون می خواد یه نظر کوچولو بدین! با...
-
مزایده
جمعه 17 مردادماه سال 1382 20:13
بزرگترین مزایده سال سلام دلم گرفت از بس اینجا چیز نوشتم و هیچ کس نظری نداد . دیگه خسته شدم می خوام اینجا رو به یه نفر کار درست (مثل خودم) تحویل بدم . یه چیزی تو مایه های مزایده ! هر کی دلش می خواد اینجا رو به عهده بگیر پایین یه کلیک بکنه( آگهی مزایده) مشخصات خودش رو بده و اگه قبلا کاری کرده آدرس بده ببینم ! به بهترین...
-
بعد از رفتنت(مریم حیدر زاده)
جمعه 17 مردادماه سال 1382 11:34
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی؛ ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید؛ با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1382 23:23
نظرات با سلام فقط اومدم بگم این کامنت درسته؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1382 19:06
با سلام دوستان خوبم با عرض پوزش من چند روزی رفته بودم مسافرت نتونستم چیزی بنویسم! باید ببخشید! ولی قول می دم از فردا شروع کنم به نوشتن! به امید دیدار بهرام
-
شکست ترانه(سهراب)
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 02:44
میان این سنگ و آفتاب ، پژمردگی افسانه شد. درخت ، نقشی در ابدیت ریخت. انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد. لبانم به پرتو شوکران لبخند می زند. - این تو بودی که هر وزشی ، هدیه ای نا شناس به دامنت می ریخت ؟ - و اینک هر هدیه ابدیتی است. - این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین چشمه کشیدی ؟ - واینک چشمه نزدیک ، نقشش در...
-
و پیامی در راه(سهراب)
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 01:52
روزی خوام آمد ، و پیامی خوام آورد . در رگ ها ، نور خواهم ریخت . و صدا خواهم در داد : ای سبدهاتان پر خواب ! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید . خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد . زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید . کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ ! دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت . جار خواهم...
-
آغاز(شاملو)
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 17:35
بی گاهان به غربت به زمانی که خود در نرسیده بود - چنین زاده شدم در بیشه جانوران و سنگ، و قلبم در خلاء تپیدن آغاز کرد. *** گهواره تکرار را ترک گفتم در سرزمینی بی پرنده و بی بهار. نخستین سفرم باز آمدن بود ازچشم اندازهای امید فرسای ماسه و خار، بی آن که با نخستین قدم های نا آزموده نوپائی خویش به راهی دور رفته باشم. نخستین...
-
آرزو (مهدی سهیلی)
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 14:02
خواه که تو ای پاره ی دل ! زنده بمانی چون ماه جهانتاب، در خشنده بمانی تا بنده سهیل منی و شمع سرایم خواهم ز خدا ، روشن و تابنده بمانی ا امید من آن است که در گلشن هستی ـــ چون غنچه گل با لب پر خنده بمانی چون زهره به پیشانی عالم بدرخشی تاجی شوی بر سر آینده بمانی خواهم که پس از من چو یکی نخل برومند ـــ تا زنده کنی نام پدر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 تیرماه سال 1382 23:15
شعر سکه که آقای معین آن را اجرا کرده اند!! فکر کنم جالب باشه! ببینیم! نیاز رو تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سیلی که هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمیگیم به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم مرا اینگونه گر خواهی دلت را آشیانم کن من آن نشکستنی هستم بیا و امتحانم کن . پرندقشنگی...
-
خون سرد(نیما یوشیج)
شنبه 28 تیرماه سال 1382 15:50
... من از این دونان شهرستان نیم خاطر پر درد کوهستانیم، کز بدی بخت، در شهر شما روزگاری رفت و هستم مبتلا! هر سری با عالم خاصی خوش است هر که را که یک چیزی خوب و دلکش است ، من خوشم با زندگی کوهیان چون که عادت دارم از طفلی بدان . ***** به به از آنجا که ماوای من است، وز سراسر مردم شهر ایمن است! اندر او نه شوکتی ، نه زینتی...
-
برآمد آفتاب(فریدون مشیری)
شنبه 28 تیرماه سال 1382 12:09
لبخند او، بر آمدن آفتاب را در پهنه طلائی دریا از مهر، می ستود . در چشم من، ولیکن ... لبخند او بر آمدن آفتاب بود ! به امید دیدار بهرام
-
محله گریمالد(فصل ۴)
شنبه 28 تیرماه سال 1382 01:13
هری شروع کرد: "جریان این گروه چیه؟" مودی با غرغر گفت: "اینجا نه، پسر! صبر کن تا بریم تو." مودی کاغذ پوستی را از دست هری بیرون کشید و با اشاره چوبدستی آن را آتش زد. در حالی که پیغام می سوخت و روی زمین می افتاد، هری دوباره به اطراف خانه ها چشم دوخت. آنها بیرون خانه شماره یازده ایستاده بودند؛ هری به سمت چپ نگاه کرد و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 تیرماه سال 1382 23:17
با سلام دوستان گرامی هر کس فایل doc هری پاتر ۵ رو می خواد آدرس ایمیل بده تا براش بفرستم!!! حتما خوشتون میاد!فصل ۱ تا ۴ می خواین این پایین کلیک کنید!!!! با تشکر بهرام
-
در اوج(فریدون مشیری)
جمعه 27 تیرماه سال 1382 23:07
باران، قصیده واری، - غمناک - آغاز کرده بود. می خواند و باز می خواند، بغض هزار ساله ی درونش را انگار می گشود اندوه زاست زاری خاموش! ناگفتنی است... این همه غم؟! ناشنیدنی است! *** پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟ گفتند: اگر تو نیز، از اوج بنگری خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست به امید دیدار بهرام
-
ایثار(فریدون مشیری)
جمعه 27 تیرماه سال 1382 22:50
با عرض پوزش از دوستان.ببخشید چند روزی وبلاگم update نشد امیدوارم امشب با شعرهایی که در وبلاگ می ذارم بتونم جبران کنم! سر از دریا برون آورد خورشید چو گل، بر سینه دریا، درخشید شراری داشت، بر شعر من آویخت فروغی داشت، بر روی تو بخشید ! با سپاس بهرام
-
ای عشق (فریدون مشیری)
جمعه 27 تیرماه سال 1382 22:45
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را اینگونه به خاک ره میفکن ما را ما در تو به چشم دوستی می بینیم ای دوست مبین به چشم دشمن ما را به امید دیدار بهرام
-
مرغ باران(احمد شاملو)
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1382 00:19
در تلاش شب که ابر تیره می بارد روی دریای هراس انگیز و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان گرفته اوج می زند بالای هر بام و سرائی موج و عبوس ظلمت خیس شب مغموم ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، - می کشد دیوانه واری در چنین هنگامه روی گام های کند و...
-
پرواز را به خاطر بسپار(فروغ فرخزاد)
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1382 00:14
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم چراغهای رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است. ** به امید دیدار بهرام
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 تیرماه سال 1382 23:42
-
اشک یتیم!(پروین اعتصامی)
سهشنبه 24 تیرماه سال 1382 22:56
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست پرسید زان میانه یکی کودک یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست این اشک دیده ی من و خون دل شماست نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت این گرگ سالهاست که با گله آشناست ما را به رخت و چوب شبانی...