خیال کردم بری میری از یادم تو رفتی و نرفت چیزی از یادم

تو رفتی و تازه عاشق تر شدم از اونی هم که بود بدتر شدم من

صبح تا شب این شده کارم که واسه چشات ببارم

تو خدای عاشقایی تو تموم کسو کارم

تو به داد من رسیدی وقتی تنهایی ام رو دیدی

تو نذاشتی برم از دست مگه چیزی هم هنوز هست

نازنینم امید شیرینم من به جز تو کسی نمی بینم

از اون روزی که رفتی یه روز خوش ندیدم

به جز دستای گرمت پناه و پشت ندیدم

زندگیمو به پای تو دادم اون روزا رو نمی ره از یادم

نازنینم برس به فریادم
تو رو خدا هرجا هستی زودتر برس به فریادم..............................

نظرات 2 + ارسال نظر
نا آرام چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:54 ب.ظ http://thepacific.persianblog.com

سلام عرض شد!! به من یه سر میزنین؟

مریم پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:32 ب.ظ http://b4u.blogsky.com

سلام خوبی مدتی بود اینجا نیومده بودم شعر هرچند قشنگ ولی نمیدونم چرا همیشه حس میکنم غمگینه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد