خداحافظ زندگی

آقایون خانما به دلیل بعضی مشکلات (از جمله اونایی که آلبالو خانم گفتن)دیگه نمی نویسم!
پس به امید دیدار

چند تا مطلب مهم

1-       تلفن یا چت

اگر می توان با تلفن درباره ی  یک قرارداد مذاکره کرد اگر می توان از خود خبر داد یا چیزی سفارش داد اگر می توان این کارها را با تلفن انجام داد لااقل یک کار هست که انجام آن با تلفن ممکن نیست و از نظر شما این ناممکن تنها لازمه زندگی است: یک نامه ی عاشقانه.با تلفن نمی توان یک نامه عاشقانه نوشت نه به دلیل اینکه صدا کافی نیست برعکس به تین دلیل که صدا زیادی است .تنها در انزوا در نبود نفس در نبود همه چیز می توان درباره ی عشق صحبت کرد ....... کلام عاشقانه کلامی است محو آن را نه می توان گفت نه می توان شنید وقتی این کلام گفته یا شنیده می شود دیگر عشقی نیست که می رقصد عشقی است که استدلال می کند. به یک قرارداد عاشقانه بدل می شود به جیرجیری عبث به تکراری بیهوده بین حرافی و مردن.

 

*** حالا برین به دوست دوختراتون اینا رو بگین بعد هم بشینین با هم چت کنین که دیگه صدای همدیگه رو نشنوین این راه حل خوبیه.

 

2-       دوستان بی معرفت یا من بی معرفت

دیشب داشتم آرشیو  رو دست کاری می کردم چشمم به پست های قبلی اوایل افتاد اون وقع هر پست 20-30 تا کامنت داشتم ولی حالا چی 8-9 تا هم به زور می شه خلاصه حالا یا من بی معرفتم یا اونا ....

 

***امروز به همه اونا سر می زنم دلیلشو می پرسم ازشون.

 

3-       همه تونو دوست دارم تا بعد....

 

 

....

تنها عناصر وجود ما کسانی هستند که دوستشان داریم و دیگر هیچ.زندگیمان هر چقدر هم که در سنگری مخفی باشد بر بلندی هایی سوخته از باد پنهان باشد باز هم در چهره هایی که دوستشان داریم به ما نزدیک است در فکری که متوجه آنهاست در نفس کشیدن آنها برای ما در نفس کشیدن ما برای آنها
  کریستین بوبن

....

دلتنگی.
انتظار....
عطش.....
و عشق......
هر چه بیشتر می گذرد انگار صد باره بیشتر عاشق می شود گویی دستان جادوگر انتظار مرا اینگونه کرده اند.نمی دانم چه بگویم بغض همچو ماری گلویم را می فشارد.... 

امشب داشتم کتاب چرند و پرند دهخدا رو می خوندم!یه چیز دیدم خیلی شبیه وضع حال مملکت ما بود راجع به نمایندگان مجلس و سال پاسخگویی به مردم!!!!خودتون قضاوت کنید

دوره ی اول روزنامه ی صور اسرافیل شماره ۲۳
از سمنان
اینجا ها الحمدلله ارزانی و فراوانی است اگر مرگ و میر نباشد یک لقمه نان رعیتی داریم می خوریم و می پلکیم مستبد هم کم است!!؟؟همه ی ما مشروطه ایم.راستی جناب دخو مشروطه گفت یادم آمد الان درست یک سال آزگار است که ما عمید الحکما[ظاهرا نماینده سمنان است]را به وکالت تعیین کرده ایم در این مدت هی روزنامه ی مجلس آمد هی ما باز کردیم ببینیم وکیل ما چه نطقی کرده دیدیم هیچی باز آمد باز هم تجسس کردیم دیدیم هیچی نه یکدفعه نه ده دفعه نه صد دفعه آخر چند نفر که طرفدار عمیدالحکما بودند و از اول آنها مردم را وادار کردند که ایشان را ما ها وکیل کنیم سر یک چلو کباب شرط بستند که این هفته نطق خواهد کرد از قضا آن هفته هم نطق نکرد هفته ی دیگر شرط بستند باز هم نطق نکرد.
چه درد سر بدهم الان شش ماه تمام است که هی اینها شرط می بندند هی باز می بازند بیچاره ها چه کنند دیگر از مال پسند از جان عاصی بیچاره ها می ترسم آخر هرچه دارند سر این کار بگذارند  و آخرش مثل رعیت های لشته نشا بر وی نان تمام روز بمانند.
حالا آ کبلایی شما را به خدا اگر در تهران با ایشان آشنایی دارید بهشان بگویید محض رضای خدا برای خاطر این بیچاره ها هم باشد دو کلمه مهمل هم که شده مثل بعضیها به قالب زد!!!!...
حالا فکر کنم این که خوبه نماینده شهر ما در دوره ی قبل اصلا مجلس نرفت همش پی الافیش بود حرف مهمل و چرت پرت کی هیچی اصلا حرف نزد کلا یه بار هم در شهر دیده نشد ......

لینک فروشی

سلام به همه دوستان
هرکس لینک می خواد در قسمت نظرات درج کنه!فقط تا ۳ روز دیگه!!!!