یه شعر از فرامز اصلانی تقدیم به هر کی که دوست داره!!؟؟

آه اگر روزی نگاه تو
مونس چشمان من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
آه اگردستان خوب تو
حامی دستتان من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
قلعه تنهایی ما را
دیو در بند ان خود کرده
خون چکد از ناخن، این دیوار
جان به لبهای من آورده
آه اگر روزی صدای تو
گوشه آواز من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
آه اگر دیروز برگردد
لحظه ی امروز من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشدقلعه تنهایی ما را
دیو در بند ان خود کرده
خون چکد از ناخن، این دیوار
جان به لبهای من آورده


از وبلاگ دوستم ناناز

سردرگمم

سلام
می گم این دلتنگی بد دردیه ها الان هم دلتنگم هم قاتم هم شک بهم وارد شده درسم هیچی نخوندم!!! می گین چه کار کنم!اول مشکلاتم رو می گم بعد شما حل کنید!!
۱- دلم واسه مدرسه تنگ شده!نمی دونم چرا هنوز ۲ روز بیشتر نیست تعطیل شدیم ها!
۲- هارد من وقتی کامپیوتر رو خاموش می کنم  نصف فایل های ویندوز رو پاک می کنه البته فقط ویندوز
xp
3- فیزیک - مکانیک هیچی بلد نیستم!!
۴- این وسط وقت به عشق زیست حال می کنم!!!دیگه هیچی !
حالا بگین اگه جای من بودید چه کار می کردین!!
منتظرم!

عید همه مبارک!

پیغام ماهی ها(سهراب)

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید ، عکس تنهایی خود را در آب ،
آب در حوض نبود .
ماهیان می گفتند:
"هیچ تقصیر درختان نیست."
ظهر دم کرده تابستان بود ،
پسر روشن آب ، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید ، آمد او را به هوا برد که برد.

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب.
برق از پولک ما رفت که رفت.
ولی آن نور درشت ،
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد می آمد دل او ، پشت چین های تغافل می زد،
چشم ما بود.
روزنی بود به اقرار بهشت.

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همت کن
و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است.

باد می رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا می رفتم.



به امید دیدار