در اوج(فریدون مشیری)

باران، قصیده واری،

- غمناک -

آغاز کرده بود.

 

می خواند و باز می خواند،

بغض هزار ساله ی درونش را

انگار می گشود

اندوه زاست زاری خاموش!

ناگفتنی است...

این همه غم؟!

ناشنیدنی است!

***

پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟

گفتند: اگر تو نیز،

از اوج بنگری

خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست


به امید دیدار
بهرام

نظرات 1 + ارسال نظر
Hossein شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ق.ظ http://lucentears.blogsky.com

به به . این ها رو دیگه آفلاین میخونم. انتخاب های زیبایی هستند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد