کامپیوتر زن است یا مرد؟

کلیه دخترها جنس کامپیوتر را به دلایل زیر مرد اعلام میکنند:

۱-وقتی به آن عادت میکنیم گمان میکنیم که بدون آن قادر به انجام کاری نیستیم!(اگه عادت هم نکنید نمی تونید کاری بکنید!)
۲-با آنکه داده های زیادی دارند ٬ نادانند!(هر چی باشن نصف دخترها داده ندارند ولی باز هم بیشتر می دونند)
۳-قرار است مشکلات را حل کنند ولی در اکثر موارد خودشان معضل اصلیند!(نه که دخترها معضل نیستند!)
۴- همین که پایبند یکی از آنان شدید متوجه می شوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری نصیبتان میشد(می خواستن روز اول ۴ تا چشمشون رو باز کند تا درست انتخاب کنند)
۵-هیچ وقت آکبندش گیرتون نمیاد.....(این شاید درست باشه)

کلیه پسرها جنس کامپیوتر را به دلایل زیر زن اعلام میکنند:

۱-به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.(برعکس به قول معروف همشون تو مشت ما پسرها هستند)
۲-کسی از زبان ارتباطی بین آنها سر در نمی آورد.(از بس .... هستند)
۳-کوچکترین اشتباهات را در حافظه بلند مدت خود ذخیره می کنند تا بعد تلافی کنند(کینه شتری که می گن همینه)
۴-همین که پایبند یکی از آنان شدید باید تمام پولتان را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید(البته اشکالی نداره ولی خدا نکنه cpuبسوزونند!)

این مطلب از وبلاگ دوستم http://leili.blogsky.com کپی برداری شده است.(با اندکی تخلص)


دوستان گرامی خواهش می کنم این مطالب رو جدی نگیرید !!فقط یه شوخی کوچیک بود!!!

با تشکر
بهرام

نظرخواهی

با سلام
می خواستم ترجمه کتاب ۵ هری پاتر را توی وبلاگم بنویسم!
اگه کسی می خواد من اماده هستم.لطفا کامنت بگذارید!

راجع به قالبم کسی نمی خواد چیزی بگه؟




باتشکر
بهرام

دیاری دیگر

میان لحظه و خاک ، ساقه گرانبار هراسی نیست.
همراه! ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم.
تابش چشمانت را به ریگ و ستاره سپار:
تراوش رمزی در شیار تماشا نیست.
نه در این خاک رس نشانه ترس
و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت.
در صدای پرنده فروشو.
اضطراب بال و پری سیمای ترا سایه نمی کند.
در پرواز عقاب
تصویر ورطه نمی افتد.
سیاهی خاری میان چشم و تماشا نمی گذرد.
و فراتر:
میان خوشه و خورشید
نهیب داس از هم درید.
میان لبخند و لب
خنجر زمان در هم شکست.

 


راجع به قالبم کسی نمی خواد چیزی بگه؟


به امید دیدار
بهرام

مرغ معما(سهراب)

دیر زمانی است روی شاخه این بید
مرغی بنشسته کو به رنگ معماست.
نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.
چون من در این دیار ، تنها. تنهاست.

گرچه درونش همیشه پر زهیایوست،
مانده بر این پرده لیک صورت خاموش.
روزی اگر بشکند سکوت پر از حرف ،
بام و در این سرای می رود از هوش.

راه فرو بسته گرچه مرغ به آوا،
قالب خاموش او صدایی گویاست.
می گذرد لحظه ها به چشمش بیدار،
پیکر او لیک سایه - روشن رویاست.

رسته ز بالا و پست بال و پر او.
زندگی دور مانده: موج سرابی.
سایه اش افسرده بر درازی دیوار.
پرده دیوار و سایه : پرده خوابی.

خیره نگاهش به طرح های خیالی.
آنچه در آن چشم هاست نقش هوس نیست.
دارد خاموشی اش چو با من پیوند،
چشم نهانش به راه صحبت کس نیست.

ره به درون می برد حکایت این مرغ:
آنچه نیاید به دل، خیال فریب است.
دارد با شهرهای گمشده پیوند:
مرغ معما در این دیار غریب است.

 


راجع به قالبم کسی نمی خواد چیزی بگه؟


به امید دیدار
بهرام

با سلام
قالب وبلاگم رو عوض کردم.دلم می خواد بدونم چه قدر موردپسند شماست!
اگه پیشنهاد یا انتقادی دارید؛من به قول معروف سراپا گوشم!

با تشکر
بهرام

در قیر شب(سهراب)

دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا می خواند،
لیک پاهایم در قیر شب است.

رخنه ای نیست در این تاریکی:
در و دیوار بهم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.

نفس آدم ها
سر بسر افسرده است.
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.

دست جادویی شب
در به روی من و غم می بندد.
می کنم هر چه تلاش ،
او به من می خندد.

نقش هایی که کشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود.
طرح هایی که فکندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود.

دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است.
جنبشی نیست در این خاموشی:
دست ها ، پاها در قیر شب است.


به امید دیدار
بهرام

خراب (سهراب)

فرسود پای خود را چشمم به راه دور
تا حرف من پذیرد آخر که :زندگی
رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود.

دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود،
پایان شام شکوه ام.
صبح عتاب بود.

چشمم نخورد آب از این عمر پر شکست:
این خانه را تمامی پی روی آب بود.

پایم خلیده خار بیابان .
جز با گلوی خشک نکوبیده ام به راه.
لیکن کسی ، ز راه مددکاری،
دستم اگر گرفت، فریب سراب بود.

خوب زمانه رنگ دوامی به خود ندید:
کندی نهفته داشت شب رنج من به دل،
اما به کار روز نشاطم شتاب بود.

آبادی ام ملول شد از صحبت زوال .
بانگ سرور در دلم افسرد، کز نخست
تصویر جغد زیب تن این خراب بود.


به امید دیدار
بهرام

جان گرفته(سهراب)

از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب:
مرده ای را جان به رگ ها ریخت،
پا شد از جا در میان سایه و روشن،
بانگ زد بر من :مرا پنداشتی مرده
و به خاک روزهای رفته بسپرده؟
لیک پندار تو بیهوده است:
پیکر من مرگ را از خویش می راند.
سرگذشت من به زهر لحظه های تلخ آلوده است.
من به هر فرصت که یابم بر تو می تازم.
شادی ات را با عذاب آلوده می سازم.
با خیالت می دهم پیوند تصویری
که قرارت را کند در رنگ خود نابود.
درد را با لذت آمیزد،
در تپش هایت فرو ریزد.
نقش های رفته را باز آورد با خود غبار آلود.

مرده لب بربسته بود.
چشم می لغزید بر یک طرح شوم.
می تراوید از تن من درد.
نغمه می آورد بر مغزم هجوم.


به امید دیدار
بهرام

از آب ها به بعد

روزی که
دانش لب آب زندگی می کرد،
انسان
در تنبلی لطیف یک مرتع
با فلسفه های لاجوردی خوش بود.
در سمت پرنده فکر می کرد.
با نبض درخت ، نبض او می زد.
مغلوب شرایط شقایق بود.
مفهوم درشت شط
در قعر کلام او تلاطم داشت.
انسان
در متن عناصر
می خوابید.
نزدیک طلوع ترس، بیدار
می شد.

اما گاهی
آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
می پیچید.
زانوی عروج
خاکی می شد.
آن وقت
انگشت تکامل
در هندسه دقیق اندوه
تنها می ماند.


به امید دیدار
بهرام

سلام! http://zayanderod.blogsky.com

نیم نگاهی گر کنی به این دل شکسته ام  delamshikaste.persianblog.com ... در هیاهوی سکوت paberahneh.blogsky.com دنیای http://behzad-artist.blogsky.com/ یک ایرانی mehdi110.blogspot.com را میبینی که خرهای بزرگ kharha.persianblog.com !!!  شمارش معکوس countdown.persianblog.com رسیدن به آرزوها niloofarrr.persianblog.com را یک سرگرمی sargarmi.blogsky.com  میدانند!!!!
با ابن همه من و فرشته ام manofreshteh.blogsky.com   در اوج ozzal.blogsky.com  آسمان panjareh.blogsky.com  درد دل  dardeh-del.blogsky.com میکنیم!!!!
کاش میشد elham85.blogsky.com  روزانه parham.blogsky.com  ...  مجهول الهویه hamraheshab.blogsky.com  و فیلسوف واقع بین  filsoof401.persianblog.com گمتر از مقاله بی سر sh2tg800.blogsky.com  و ته سید سروش soroosh.blogsky.com  سوسک نامه sooski.persianblog.com بسازند!

روزگار عجیبی است, یاس http://baharkhanom.blogsky.com من!!!

آن روز بارانی mina-albalooo.blogsky.com ... عاشق قدیمی mehdieshgh.blogsky.com   به تهدید fantom.blogsky.com  دو کلوم از مادر عروس azam.blogsky.com شور عشق aida755.blogsky.com  را به دربا  darydarya.blogsky.com انداخت!
و در حالیکه سحر saharam.blogsky.com  فرسنگ ها زیر دریا
arvand.net را برای یافتن تنهای عاشق tanhayeashegh.blogsky.com  جستجو میکرد... آقای خوش تیپ khoshtip.blogsky.com  به دنبال دل دیوانه ویگن به اعماق اینترنت explorer.blogsky.com  سفرمیکرد!!!
معلم ادبیات  amoli.persianblog.com در فرهنگستان farhangestan.persianblog.com آیه های زمینی aiehaiezamini.blogsky.com  را عاقلانه eeeeeeeeeeeeeeeh.persianblog.com و آنلاین mahdionline.blogsky.com  مطالعه مبکرد و... نهایتا نتیجه گرفت که هزار نکته باریکتر زمو اینجاست!!limo0o.persianblog.com
عمو تراز bibiyan.persianblog.com با شنیدن صدای آک sogmad.blogsky.com از شرق rsms.blogsky.com  به اسقبال ستاره سربی majedeh.persianblog.com  تا دروازه های  elham2003.persianblog.com ایمان jomhouri.blogsky.com  ... و بدون هراس از قارچ gharch.persianblog.com سمی... و مشمولک http://mashmolak.blogsky.com دمپایی  dampae.blogsky.com در دست دوید!!!
فروزان و باران forouzan.persianblog.com هنوز در یافتن ارتباط رود لاگ river.blogsky.com  با رود زرف deepriver.persianblog.com در سرزمین تفرش tafresh-land.blogsky.com  به نقطه مشترک نرسیده اند... و آنطرفتر... پوریای ولی tanboor.blogsky.com  و کیمیا خانومی matan.persianblog.com در شناخت مشاهیر mashaheer.net ایران زمین اندر خم یک کوچه اند hosein.persianblog.com !!!
حالا هم ... پیشی pishy.persianblog.com که فعلا اسم نداره negareshoina.blogsky.com  و نویسنده, nevisandeh.persianblog.com دارچین darchin.persianblog.com صداش میکنه... توی هوای تازه freshair.blogsky.com  , در کمین پرنده kooko.blogsky.com  بی سنگر bisangar.blogsky.com زیر پیچک , peechak.blogsky.com  کنار بوته گل یخ  http://golyakh.blogsky.com گرفته خوابیده!

 تازه...تمام این های را که خواندی!!  فقط یک قطره از دریاست!!!! kija.persianblog.com 

فقط این وسط جای یه نفر خالی بود که آلان من پرش می کنم !!!تنهاترین کیمیاگر دنیاhttp://www.dokhtarankimiagar.blogsky.com 


این مطلب از وبلاگ یکی از دوستان کپی برداری  شده است با اندکی تصرف! البته متاسفانه اسم وبلاگ رو فراموش کردم!!!

به امید دیدار
بهرام