دیاری دیگر

میان لحظه و خاک ، ساقه گرانبار هراسی نیست.
همراه! ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم.
تابش چشمانت را به ریگ و ستاره سپار:
تراوش رمزی در شیار تماشا نیست.
نه در این خاک رس نشانه ترس
و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت.
در صدای پرنده فروشو.
اضطراب بال و پری سیمای ترا سایه نمی کند.
در پرواز عقاب
تصویر ورطه نمی افتد.
سیاهی خاری میان چشم و تماشا نمی گذرد.
و فراتر:
میان خوشه و خورشید
نهیب داس از هم درید.
میان لبخند و لب
خنجر زمان در هم شکست.

 


راجع به قالبم کسی نمی خواد چیزی بگه؟


به امید دیدار
بهرام

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:10 ب.ظ

بهرام ..من رنگ قالبت رو دوست ندارم !

اگه ممکنه رنگ خودتون رو بگید!
حتما بررسی می کنم اگه مورد موافقت واقع شد حتما!
البته کد رنگ رو بدین!
با تشکر
بهرام

امیر استقلالی جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:34 ب.ظ http://peyk.blogsky.com

salam be manam sar ebzan merci bye

پریسا شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ق.ظ http://seagull.blogsky.com/

رنگ یه جور بستنیه
من که خودم عاشق آبیم!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد