دامن دامن اشک(شاملو)

اینم یه شر قشنگ از شاملو!



 

ای  شب  تیره ! روزگار منی ،

یا دو چشم  سیاه  یار منی

از بلندی  چو گیسوان  سیاه ،

وز سیاهی  دل  نگار منی

 

در برت  با خیال  او بسیار

اشک  از دیده  کرده ام  بکنار

چه  بسا با تو راز دل  گفتم ،

چه  بسا با تو مانده ام  بیدار

 

 

آگهی  کز دو دیده  ریزم  خون ،

بی خبر نیستی  که  چونم ; چون

راست  چون  سرو بود، قامت  من

زان  قد سرو شد خمیده  کنون

 

روزگاری  چو سرو بودم  راست

شرح  این  قصه  سخت  جان فرساست

- بر سر عرش  بود پروازم ،

عشق  بالم  شکست  و قدرم  کاست!

 

*

 

 

جانم  از غم  تباه  شد; ایواه

روزم  از عشق  شد سیاه  - سیاه

سوختم ، سوختم ; دریغ ! دریغ

مگر ای  شبح ! عشق  بود گناه؟

 




خوشتون  اومد؟؟؟

نظرات 7 + ارسال نظر
پرهون چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 09:59 ق.ظ http://parhoon.blogsky.com

خیلی عالی بود......... من که کلی حال کردم..........

پرستو چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:54 ب.ظ http://aftabgardoon34.blogsky.com

خیلی قشنگ بود.مرسی

سحر چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:02 ب.ظ

عالییییییییییییییییییییی بود

ساغر چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:08 ب.ظ http://sagharr.blogsky.com

سلام
خوبی؟؟ قشنگم بودااااااااظ

ستاره مشرقی چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 04:43 ب.ظ http://eaststar.persianblog.com

سلام. شعرت حرف نداشت! کلی کیف کردم!! ( کیف کردم که اشکالی نداره. داره؟ ) موفق باشی D:

هیچکس و نفس چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:26 ب.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
مرسی که سر زدی

نیکروز چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.nickrooz.com

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری سایت نیکروز سایتی عالی برای وبلاگ نویسان افتخار دارد با تمام وبلاگ ها تبادل لینک کند اگر مایل هستین لطفا ایمیل بفرستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد