از ژرفای آن غرقاب(فریدون مشیری)

در آن شب تاریک وآن گرداب هول انگیز،

حافظ را

تشویش توفان بود و « بیم موج » دریا بود !

ما، اینک از اعماق آن گرداب،

از ژرفای آن غرقاب،

چنگال توفان بر گلو،

هر دم نهنگی روبرو،

هر لحظه در چاهی فرو،

تن پاره پاره، نیمه جان، در موج ها آویخته،

در چنبر این هشت پایان دغل، خون از سراپا ریخته،

***

صد کوه موج از سر گذشته، سخت سر کشته،

با ماتم این کشتی بی ناخدای بخت برگشته،

هر چند، امید رهائی مرده در دل ها؛

سر می دهیم این آخرین فریاد درد آلود را :

- ((  ... آه، ای سبکباران ساحل ها ... ! ))

*****


به امید دیدار
بهرام

نظرات 2 + ارسال نظر
Hossein سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:34 ب.ظ http://lucentears.blogsky.com

سلام دوست خوبم . اینجاست که دیگر از دست و زبان تعریف از این نوشته زیبایت کاری بر ساخته نیست.

Hossein سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:35 ب.ظ http://lucentears.blogsky.com

دوست خوبم خیلی لذت بردم از شیوایی و زیبایی سروده ات. :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد