ضد حال

سلام
بچه ها من الان کیش هستم ولی چون یه نفر نیست خیلی ضد حاله
از اینجا هم بهش می گم دوسش دارم

تولدم مبارک

امروز تولدمه پس مبارکه!

سلام
امیدوارم خوب باشین می خواستم به همه دوستان واسه این فاجعه زلزله بم تسلیت بگم این زلزله با اینکه خیلی دلخراش بود ولی یه چیزایی رو به من نشون داد که خیلی با ارزش بودن تا حالا فکر می کردم ایرونیا باید چه قدر دلسنگ باشن که ما اینهمه فقیر داریم ولی وقتی زلزله شده دیدم چه ایرونی داریم واقعا هیچ جای دنیا ایرون نمی شه!من که نتونستم کاری بکنم ولی فقط می تونم از همه شما دوستان گل که به نحوی به این مردم کمک کردین تشکر کنم!
می خواستم دو تا داستان بهتون بگم!
اولی مربوط به کسی هست که دلش می خواست یه جوری کمک کنه ولی هیچی نداشت ولی واسه اینکه کمک کرده باشه کاپشن خودشو در میاره و کمک می کنه!
دومی آدمیه که واسه پول حاضره هر کاری بکنه یکی از دوستام که رفته بود بم تعریف می کرد اونجا یه آدمی رو گرفتن که یکی از سگای زنده یاب اونو گاز گرفته می دونین واسه چی
؟
واسه اینکه اون آدم دو تا از انگشت های یه دختر بچه رو بریده بوده واسه اینکه انگشترای اونو برداره !انسان چیه که  می تونه اینقدر حیوون باشه واین قدر فرشته؟
دوستون دارم
تا بعد

یه شعر از فرامز اصلانی تقدیم به هر کی که دوست داره!!؟؟

آه اگر روزی نگاه تو
مونس چشمان من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
آه اگردستان خوب تو
حامی دستتان من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
قلعه تنهایی ما را
دیو در بند ان خود کرده
خون چکد از ناخن، این دیوار
جان به لبهای من آورده
آه اگر روزی صدای تو
گوشه آواز من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشد
آه اگر دیروز برگردد
لحظه ی امروز من باشد
قلعه سنگین تنهایی
چار دیوارش ز هم پاشدقلعه تنهایی ما را
دیو در بند ان خود کرده
خون چکد از ناخن، این دیوار
جان به لبهای من آورده


از وبلاگ دوستم ناناز

سردرگمم

سلام
می گم این دلتنگی بد دردیه ها الان هم دلتنگم هم قاتم هم شک بهم وارد شده درسم هیچی نخوندم!!! می گین چه کار کنم!اول مشکلاتم رو می گم بعد شما حل کنید!!
۱- دلم واسه مدرسه تنگ شده!نمی دونم چرا هنوز ۲ روز بیشتر نیست تعطیل شدیم ها!
۲- هارد من وقتی کامپیوتر رو خاموش می کنم  نصف فایل های ویندوز رو پاک می کنه البته فقط ویندوز
xp
3- فیزیک - مکانیک هیچی بلد نیستم!!
۴- این وسط وقت به عشق زیست حال می کنم!!!دیگه هیچی !
حالا بگین اگه جای من بودید چه کار می کردین!!
منتظرم!

عید همه مبارک!

پیغام ماهی ها(سهراب)

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید ، عکس تنهایی خود را در آب ،
آب در حوض نبود .
ماهیان می گفتند:
"هیچ تقصیر درختان نیست."
ظهر دم کرده تابستان بود ،
پسر روشن آب ، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید ، آمد او را به هوا برد که برد.

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب.
برق از پولک ما رفت که رفت.
ولی آن نور درشت ،
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد می آمد دل او ، پشت چین های تغافل می زد،
چشم ما بود.
روزنی بود به اقرار بهشت.

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همت کن
و بگو ماهی ها ، حوضشان بی آب است.

باد می رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا می رفتم.



به امید دیدار

نمی دونم

تموم شد حالم از همه دخترایی که جوون ها رو دیوونه می کنن بد میشه ! گل یخ هم از این دخترا بود خدارو شکر فهمیدم چه دختری بود! تموم شد !هر چی اعتماد بهش داشتم دیگه تموم شد خداکنه کس دیگه ای هم گرفتارش نشه! می خواستم بهش بگم خیلی نامردی! و خداحافظ

سلام دوباره

سلام به همه دوباره برگشتم!امشب می خوام یه سر به همه بزنم!دلم می خواد با یکی از شما ها چت کنم!دلم واستون تنگ شده!
فردا دوباره می نویسم!دوتون دارم!
یه شعر خوشگل از مریم حیدرزاده

بعد از رفتنت


شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی؛ ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید؛ با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا؛ شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا؛ تا کی؛ برای چه؛
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پائیزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.


چی بگم؟

سلام به همه دوستان
دیدن گفتم دخترا خیلی گدا هستن(به بعضیا بر نخوره)آخه خواهرم نذاشت از کامپیوترش استفاده کنم واسه همین آلان اومدم کافی نت در ضمن باید برم کلاس زبان خب خوش باشین دوباره سر می زنم!